خادم | شهرآرانیوز؛ تجارت و کار و کاسبی چیزی بود که به آن واداشته شده بود؛ پدرش زود از دنیا رفته بود و او از سال ۱۳۲۶ و در هجده سالگی با وجود علاقه زیاد به تحصیل مجبور شد برای اداره خانواده ترک تحصیل کند و در همان حجره پدر به کار تجارت چای بپردازد. رضا افضلی در گفت وگویی با شهرآرا درباره دوست دیرینش گفته بود:
«مرحوم باقرزاده معتقد بود شاعری در حاشیه زندگی اش قرار دارد و اصل کارش این نیست. او همیشه میگفت شاعر اول باید نان زن و بچه خودش را تأمین کند و به زندگی اش برسد و در حاشیه شاعری کند، برای همین هیچ گاه نشانی محل کارش را به شاعران، نویسندگان و اهل ادب نمیداد. میگفت محل کار برای کار است و محل قرارومدار با شاعران در خانه.» *
علی باقرزاده در سال ۱۳۴۶ که برای آبادکردن زمینهای پدر، کشاورز نمونه شناخته شده بود، از طرف شرکت سهامی کارخانجات تولیدی ثابت خراسان که کارخانه قند فریمان هم به آن وابسته است، دعوت به همکاری شد و سرپرستی آنجا را برعهده گرفت. او ۳۷ سال عضویت هیئت مدیره و همچنین ریاست آن شرکت را عهده دار بود. در اوایل انقلاب، از طرف استاندار وقت برای اداره اتاق بازرگانی و صنایع بازرگانی استان انتخاب شد و در سالهای ۱۳۵۸ و ۱۳۵۹ این مسئولیت را به عهده داشت.
باقرزاده همچنین در سال۱۳۷۸ به عضویت هیئت امنای دانشگاه فردوسی مشهد و در سال۱۳۸۰ به عضویت هیئت امنا و ریاست هیئت مدیره بنیاد دانشگاهی فردوسی درآمد.
بقا زمینهای کشاورزی را که از پدرش به ارث برده بود، به مزرعهای سرسبز بدل کرد تا علاوه بر کار تجارت از ثمرات آن بتواند رؤیاهایش را عملی کند. او از سال۱۳۴۰ سفرهایی به آمریکا، اروپای شمالی و شرقی، آسیا، آفریقا و عراق داشت و کتابهایی در قالب جهانگردی کتابت کرد.
رضا افضلی درباره فعالیتهای کشاورزی باقرزاده گفته است: «او در منطقه جلگه رخ در روستایی به نام «خان حاکم» زمینهای کشاورزی داشت که روزهای تعطیل دوستان را به آنجا دعوت میکرد.
بسیار کوشا بود و در همان روزها هم از کار روی زمین و سرزدن به گاوداری اش دست نمیکشید و ظهر که کارش تمام میشد، میآمد کنار مهمانها مینشست. او باغی هم در محل خادر شاندیز داشت که دوستانش را به آنجا میبرد. عکسهایی از آن زمان دارم؛ مثلا عکس مرحوم قهرمان در حال توت خوردن که آن را در فضای مجازی هم منتشر کردم.»
میگویند او کسی بود که هیچ گاه در جلسات انجمن تأخیر نداشت و اگر روزی به دلایلی دیر میرسید، از جمع عذرخواهی میکرد. افضلی تعریف کرده است که باقرزاده در همه انجمنهای مهم ادبی شرکت میکرده و خودش هم که به انجمنهای قهرمان و فرخ و قلم رفت و آمد داشته، او را آنجا میدیده است.
دکتر جواد میزبان، پژوهشگر ادبیات معاصر که ویراستار آثار او بوده، در گفت وگویی که پیشتر با شهرآرا داشته است، علی باقرزاده را ازجمله اعضای حلقه شاعرانی مانند مرحوم قهرمان و صاحبکار و فرخ و امثال آنها معرفی میکند که در چند سال گذشته در حیطه شعر خراسان و شعر معاصر ایران جایگاه خوبی را برای خودش رقم زده بود: «مرحوم باقرزاده از دوران ابتدایی سرودن را آغاز میکند که اگر دیوان اشعارش را مرور کنید، میبینید او در انواع واقسام قالبهای شعری طبع آزمایی کرده و سروده است. گرچه او شاعر خوش قریحه و خوش ذوقی بود، شعرش را نباید خالی از عیب دانست و درحقیقت آن چنان برجستگیای که در آثار شاعران مطرح دیده میشود، کمتر در شعرهای او وجود داشت.
باقرزاده زمانی که در هیئت امنای دانشگاه فردوسی مشهد و هیئت امنای هیئت مدیره بنیاد دانشگاهی فردوسی مسئولیت داشت، هیئت خیریه خوابگاه سازان را تأسیس کرد. اولین برنامه آنها ساخت خوابگاهی برای پانصد دانشجوی دختر بود. همچنین از مایملک خود زمینی هزارمتری را به ساخت خوابگاهی برای متأهلان اختصاص داد و آن را نیز به کمک پسران خود در قالب شصت آپارتمان به پایان رساند. از دیگر کارهای باقرزاده ساخت دو مدرسه ابتدایی و راهنمایی در روستای «علاقه» و احداث دبستان و دبیرستانی به نام همسرش در منطقه ۵ مشهد و وقف کتابخانه ۳ هزار جلدی خودش به آستان قدس رضوی است.
یکی از ویژگیهای شاخص و به چشم آمدنی باقرزاده، حافظه درخشان او بوده است. افضلی جایی در کتاب «شناخت نامه محمد قهرمان» نوشته است: «علی باقرزاده (بقا) دارای حافظهای قوی است و در یادآوری زندگی شاعران و تاریخ ادبیات و در سرایش شعر و نظم به ویژه در قالب قطعه ید طولایی دارد.»
جواد میزبان خاطرهای از حافظه قوی باقرزاده نقل میکند که از این قرار است: «آخرین دیدارم نیز با آن مرحوم مهر ۱۳۹۴ در یزد و برای حضور در همایش «اخوان ثالث» بود. آنجا در فرودگاه یزد فرصتی دست داد که با ایشان گفت وگویی کردم و همان جا از ذهن عالی و حافظه قوی و بسیار دقیق ایشان شگفت زده شدم. برایم جالب و حیرت انگیز بود در آن سن وسال و مریض احوالی شعرهای بسیاری از شاعران قدیم را در ذهن داشتند و من از هرچه صحبت میکردم، ایشان شعر و مصداقی از شاعران قدیم میآوردند.»
بقا در قالبهای مختلف شعر سروده بود، اما به تبحر در قطعه سرایی شهره بود. برخی کتابهایی که از او در شعر و سفرنامه و... برجا مانده، عبارت است از «قطعهها (سرودههایی در پند، تاریخ، جغرافیا، حکمت، داستان، عشق، طنز، گفتار بزرگان و...)»، «لطیفه ها»، «چهل گوهر ناب»، «پنجاه ودو سال سیر آفاق»، «بزم محبت (مدایح، مراثی و کلمات ائمه اطهار (ع))» که بین سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۹۰ به چاپ رسید.
علی باقرزاده ۱۱تیر۱۳۰۸ در مشهد متولد شد و ۱۹ آذر ۱۳۹۵ در زادگاهش از دنیا رفت و روز بعد با بدرقه اهل شعر و ادب و فرهنگ در مقبرةالشعرای توس در جوار فردوسی به خاک سپرده شد.
*برای نوشتن این مطلب از گزارشی با عنوان «مروری بر زندگی علی باقرزاده، قطعه سرای برجسته خراسانی» منتشر شده در شهرآرامحله (ضمیمه روزنامه شهرآرا) و گزارشی با عنوان «من آن دیرآشنای زودرنجم» در روزنامه شهرآرا استفاده شده است.